یوژنیک یا علم اصلاح نژاد انسان، جنبشی مبتنی بر مفاهیم زیستشناسی است که از کاربرد اقداماتی در جهت بهبود ساختار ژنتیک جمعیتهای انسانی حمایت میکند و در برههای از زمان در شؤون متعددی از اجتماع از جمله حقوق و مجازات مورد استناد قرار میگرفته است. در واقع، تحت سیاستهای یوژنیکی که مبانی آن از سوی زیستشناسان، متخصصان بهداشت عمومی و پزشکان مورد تأیید قرار گرفته بود، حکم به حذف افرادی خاص از مجموعهی ژنی جوامع انسانی داده میشد و از این قِبَل شمار زیادی از انسانها تحت عقیمسازی واقع میشدند. این مبانی، البته از سوی دیگر، مورد تأیید اقتصاددانان و حقوقدانانی بود که دستی در طراحی و اجرای سیاستهای دولتی در کشورهای مختلف داشتند. چاپ دو مجلهی مستقل در حوزهی یوژنیک و ارائهی تحقیقات مختلفی که تأثیر ژنتیک بر رفتار و درستی سیاستهای یوژنیکی را تأیید میکردهاند، خود نشاندهندهی اوج مقبولیت علمی این جنبش زیستی- اجتماعی است. البته اقبال به این علم و سیاستهای مرتبط با آن، پس از اقدامات لجامگسیختهی آلمان نازی در عقیمسازی دهها هزار نفر از معلولان ذهنی/حرکتی تحت تأثیر قرار گرفت و آرام آرام زمزمهی انتقادهای اخلاقی و علمی در زیر سؤال بردن مبانی یوژنیک به گوش رسید تا اینکه در دههی 1970 میلادی دیگر کمتر کسی از یوژنیک سخنی بر زبان میراند. در مقالهی حاضر، مفهوم یوژنیک، سیاستهای مبتنی بر آن و دورههای اوج و افول و احیای مجدد آن، مورد بحث قرار میگیرد تا با نگاهی آگاهانهتر به این مقوله، اتخاذ سیاستهای کارآمدتر بهداشتی- اخلاقی در حوزهی سلامت جامعه با حساسیت بیشتری انجام شود
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |