۱- عضو باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان
چکیده: (۸۶۵۶ مشاهده)
دانش ژنتیک در سدههای اخیر پیشرفتهای شگرفی کرده است. پیشرفتهای فنی دانش ژنتیک، بحثهای گسترده و دامنهداری را در عرصهی عمومی اجتماع به پیش کشیده است. یکی از مهمترین و پرچالشترینِ این بحثها، «ملاحظات اخلاقی در دستکاری ژنتیک انسانها» ست. ضرورت پیشگیری از بروز بیماریهای ژنتیک در نسل آینده؛ تجربههای تلخ پیشین از حذف فیزیکی و اجباری معلولین، بیماران و مجرمان به بهانهی اصلاح نژاد انسانی و نیز اما و اگرها در برقراری رابطهی علی و معلولی میان ویژگیهای انسانی (بهویژه ویژگیهای رفتاری) و عوامل ژنتیک؛ همگی باعث شده است هر فرد به فراخور دیدگاه فکری ویژهیِ خود پاسخی متفاوت به این چالش اساسی بدهد. در این میان، ادبیاتی نوین در حال شکلگیری است. این ادبیات در واژههایی مانند «بهسازیِ ژنتیک»، «بهنژادی انسان»، «توانافزایی انسان»، «ساخت اَبَرانسانها» و نیز «فرا انسان» جلوهگر میشود. بیآنکه مرزی دقیق و مورد توافق همگان میان خود این مفاهیم از یکسو و میان این مفاهیم و مفاهیمی پزشکی مانند «ژن درمانی»، «پیشگیری از بیماریهای ژنتیک» و «مشاورهیِ ژنتیک» کشیده شده باشد. فایدهی این تفکیک مفاهیم هنگامی آشکار میشود که بخواهیم از یافتههای دانش ژنتیک، در زندگی روزمرهیِ مردم بهره ببریم. بهعنوان مثال اگر این گذاره را بپذیریم که « سقط کردن جنینهای بیمار باید مجاز شمرده شود.. زیرا ضمن کاهش درد، رنج اطرافیان و هزینههایی که به جامعه تحمیل میشود، از بهدنیا آمدن فرزندی معلول که نخواهد توانست همانند سایرین از زندگی بهره ببرد؛ پیشگیری میکند.» آنگاه این پرسش پیش میآید که مرز این «بیماری» تا کجاست؟ آیا باید تنها ناهنجاریهای شدید کروموزومی که باعث مرگ در سنین پایین یا بروز عقبماندگیهای شدید ذهنی میشوند را بیماری در نظر گرفت؟ یا بیماریهای غیرکشندهای مانند زالی یا اختلالات در سوخت و ساز بدن را نیز باید در جرگهیِ این بیماریها آورد؟ این مرزبندی باید مطلق باشد یا به تناسب برخی متغیرهای محیطی مانند عوامل فرهنگی دخیل در پذیرش فرد بیمار در جامعه یا امکان تأمین هزینههای درمانی احتمالی، این مرز را میتوان جابهجا کرد؟ به شیوهای مشابه، آیا تلاش برای داشتن نسلی - بهطور مثال- قدبلندتر و باهوشتر را باید «توانافزایی انسان» دانست یا «بهسازی ژنتیک»؟ بهنظر میرسد کشیدن مرز دقیق میان آنچه بیماری ژنتیک خوانده میشود با ویژگیهای گوناگون انسان، ناشدنی باشد. زیرا تعریف این مرز دقیق خواهناخواه به پذیرش درستی یک سبک زندگی و اندیشیدن، و نادرستی سبکهای دیگر زندگی میانجامد. امری که با پذیرش گوناگونی انسانها (چه از دید ژنتیک و چه از دید اجتماعی) و آزادی گزینش هریک از این سبکها سازگاری ندارد. بهرهگیری از منطق فازی و در نظر گرفتن یک گسترهیِ پیوسته برای ویژگیهای انسانی بهجای مرزبندیهای انتزاعی، مصنوع و خطکشیشده تا حدودی از مشکلات اجرایی پیشآمده میکاهد. در این دیدگاه مقاصد کاملاً درمانی در یکسوی گسترهیِ فرضی و مقاصد غیرضروری در سوی دیگر آن قرار میگیرند. در تعیین مکان هر مصداقی از «دستکاری ژنتیک انسان» در این گستره، عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دخیل خواهند بود. این دیدگاه بهویژه از سوی مکاتب فلسفی تکثرگرایی و پستمدرنیسم تقویت میشود.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
پذیرش: 1392/3/19 | انتشار: 1392/8/1