استادیار، گروه فلسفه ی علم و فناوری، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ایران
چکیده: (2123 مشاهده)
انگارهی متداول و نیازموده در رابطهی فلسفه و پزشکی چنین است: ازآنجاکه پزشکان بهنامی همچون رازی و ابنسینا، فیلسوف هم بودهاند، پس ارتباطی وثیق میان فلسفه و پزشکی وجود دارد. این مقاله، بر مبنای مدلسازی فلسفی، در پی آن است که نشان دهد رابطهی فلسفه و پزشکی بر چه بنیانهایی استوار است. بر این اساس، ابتدا، دو الگوی جالینوس و ابنسینا از رابطهی فلسفه و پزشکی بهاجمال تبیین خواهد شد و سپس، نشان داده میشود الگوی فخر رازی از تعامل پزشکی و فلسفه، نسبت به دو الگوی سینوی و جالینوسی، بسیار متمایز و بدیع است و تا به امروز از آن غفلت شده است. الگوی جالینوسی، بیشتر، بر تأثیر فلسفه (غالباً منطق و اخلاق) بر طبابت متمرکز است. منطق، یاریرسان پزشک برای رسیدن به تشخیص دقیق و اخلاق، ساماندهندهی رابطهی پزشک و بیمار است. در مقابل، ابنسینا جایگاه فلسفه را تقویم مبانی معرفتشناختی پزشکی میداند؛ ازاینرو، جایگاه پزشکی در طبقهبندی علوم و نظریهی پزشکی اهمیت مییابند. او بر این باور است که بحث و مجادلهی فلسفی در مفاهیم بنیادین پزشکی، نه ثمرهای برای پزشکی دارد و نه فلسفه. الگوی فخر رازی از رابطهی فلسفه و پزشکی را، در آثار پزشکی او (شرح مشکلات قانون و حفظ البدن)، میتوان فهم بر پایهی گفتوگوی مبتنی بر پرسش و پاسخ (سقراطی) دانست. کتاب شرح مشکلات قانون، فلسفهورزی او در مفاهیم پایهی پزشکی است که میتوان آن را یکی از متون دستِاول فلسفهی پزشکی بهحساب آورد. به نظر میرسد فخر رازی در هر دو اثر تلاش میکند با برهانهای فلسفه، راهی برای فهم عمیقتر و کاربست آن در عمل بیابد.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
تاریخ پزشکی دریافت: 1398/11/25 | پذیرش: 1399/7/25 | انتشار: 1399/1/1