زمانی که پزشک تشخیص دهد درمان بیمار نتیجهای در پی ندارد، موظف است که از درمان بیمار پرهیز کند ولی این کار با مشکلات جدی و پرتنشی همراه است. در مقالهی حاضر، با مرور مقالات و کتب مربوطه و بهمنظور تسهیل در امر تصمیمگیری اخلاقی درمانگران، تلاش شده است که ضمن تشریح اشکال بالینی متفاوت اقدامات درمانی بیهوده، ابعاد نظری و عملی این مسأله مورد بررسی قرار گیرد. یکی از این مشکلات، ابهامات موجود در تعریف بیهودگی است. مشکل بعدی تعیین ملاکهای عملی و قضاوت در انتساب عنوان بیهودگی به یک درمان خاص است. این ابهام تاحدودی ناشی از تفاوت دیدگاهها در باب هدف درمان، اختلاف در ارزشهای پزشک و بیمار و اختلاف سلیقه دربارهی کسی است که در نهایت حق تصمیمگیری دارد؛ همچنین، ممکن است مرتبط با مسائل مالی و انگیزه های غیراخلاقی باشد. تزاحمات عملی، مانند تقاضای درمان بیهوده از سوی بیمار و مسألهی تقدس حیات، بهویژه در دیدگاههای مذهبی نیز بخش دیگری از این مشکلات را تشکیل میدهد. برای درمان بیهوده تعاریف متعددی ارائه شده است که هریک درصدد مشخص کردن مرزی بودهاند که بتوان در ورای آن درمان را بیهوده دانست، اما صرفنظر از اینکه چه تعریفی پذیرفته شود، بررسیها نشان میدهد که تقاضای درمان بیهوده از سوی بیمار است که اغلب ناشی از بیاعتمادی و مشکلات عاطفی است و برای حل آن نیاز به درایت پزشک و در موارد اندکی نیز دخالت قانون است. مشکل جدی دیگر که بیشتر در زمینهی مراقبتهای پایان حیات در دیدگاههای مذهبی پیش میآید و ارتباط نزدیکی با اتانازی غیرفعال دارد، ضرورت حفظ نفس است. در این مورد با اولویت دادن به موضوعات مهمتری چون محدودیت بودجهی سلامت، میتوان به قواعد عملی و راهگشا دست یافت.
بازنشر اطلاعات | |
![]() |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |