در میان معلمان معنوی همواره این بانگ با صدایی بلند به گوش رسیدهاست که هر که از تن بگذرد جانش دهند و هر که جان را باخت جانانش دهند. بههمین منظور قصهی آزار تن و زندگی زاهدانه و ریاضتکشیهای بسیار سخت، از آن حکایتهایی است که سر رشتهی بلندی دارد و به گذشتههای دور باز میگردد.
اینکه این تعارض و تضاد بین زندگی اخلاقی و کامجویی از کجا سرچشمه میگیرد و اینکه آیا با آموزههای دینی و قرآنی در تناسب است یا تعارض، بحثی است مفصل. اما آنچه بسیار مهم است، این است که چنین آموزهای و تلقین نهایت دوری، بین سعادت اخروی و لذتهای نفسانی، چیزی جز فراهم کردن برخی بیماریهای روانی، تمایلات افراطی و خشن به مسائل جنسی، عدم برقراری مناسبات سالم اخلاقی و رفتاری با جنس مخالف و کاهش جاذبههای هنری و عاطفی در میان بسیاری از مردان و زنان مسلمان نداشتهاست. بر این نگره همچنان اصرار ورزیده میشود و این پافشاری سبب بروز مشکلات فراوانی در حوزهی ارتباطات جنسی شده است.
بهنظر نگارنده، چه بهلحاظ متون مقدس دینی، یعنی قرآن کریم و آنچه از پیامبر گرامی اسلام و نیز ائمهی معصومین بهیادگار ماندهاست و چه بهلحاظ تحقیقات علمی و یافتههای علوم بشری، بهویژه روانشناسی تمایلات جنسی، نمیتوان و نباید باور کرد که بین برگزیدن زندگی اخلاقی و تأمین لذتهای مشروع دنیوی و جنسی تعارضی موجود است که بر عکس، آدمی در صورت سرکوب خواهشهای طبیعی و مشروع انسانی، نهتنها از سعادت اخروی باز خواهد ماند که از قضا، در زندگی دنیوی نیز گرفتار مشکلات روحی و اخلاقی پیچیدهای خواهد شد.
آنچه در این نوشتهی مختصر، به تعریف و تلقی ما از زندگی اخلاقی، بحث از مفهوم عشق و تمایلات جنسی، تلاش برای اثبات عدم تعارض زندگی معنوی و اخلاقی با نوعی از مفهوم عشق زمینی و نیز آثار سازندهی بهرهجویی مناسب و عقلانی از لذتهای دنیوی در پرورش شخصیت آدمی خواهیم پرداخت.
بازنشر اطلاعات | |
![]() |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |