۲۲ نتیجه برای مرگ
علیرضا باقری چیمه،
دوره ۱، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۸۷ )
چکیده
پدیدهی مرگ مغزی و امکان بهرهگیری از آن در پیوند اعضا اگرچه امیدهای تازهای در نجات جان گروهی از بیماران بهوجود آورده، مسائل فرهنگی، حقوقی و اخلاقی متعددی نیز بههمراه داشته است.
در کشور ژاپن، پیشتازی پزشکان در انجام پیوند قلب از مرگ مغزی در سال ۱۹۶۸ میلادی موجب گردید تا بحث پیرامون این مسأله، چه در بین مجامع علمی و چه در سطح عموم جامعه در این کشور، از حدود سه دهه قبل آغاز و هماینک نیز ادامه داشته باشد. رویکرد ژاپنیها نسبت به این مسأله به اقتضاء پیشینهی فرهنگی خاص خود متفاوت از سایر ملل بوده است، بهگونهای که میتوان واگذاری تصمیمگیری به خود افراد در مورد پذیرش مرگ مغزی بهعنوان مرگ انسان، ممنوعیت برداشت عضو از افراد با سن کمتر از ۱۵ سال، ضرورت وجود موافقت مکتوب خود فرد و همچنین خانوادهی او در مورد اهدای عضو و وجود افتراق بین تشخیص بالینی مرگ مغزی از تشخیص قانونی آن را بهعنوان نمونهای از ویژگیهای قانون پیوند اعضا از مرگ مغزی در این کشور ذکر نمود.
هماینک با وجود گذشت ۱۰سال از تصویب این قانون، جامعهی ژاپن به دلیل مسائل فرهنگی و باورهای اجتماعی آنچنان که باید از این مسأله استقبال ننموده و این امر سبب شده است تا بین توان بالای علمی تخصصی در انجام پیوند اعضا با آمار اندک پیوندهای انجام شده در این کشور فاصلهی زیادی وجود داشته باشد.
کیارش آرامش،
دوره ۳، شماره ۱ - ( ۱۲-۱۳۸۸ )
چکیده
این همانی، جایگاه اخلاقی و شخصانیت موضوعاتیاند که تأثیر فراوانی بر داوریهای اخلاقی در مورد موضوعات مرتبط با آغاز و پایان زندگی انسانی دارند. موجود انسانی که در نتیجهی لقاح حاصل میشود بعد از دو هفته به فرد انسانی و - از دیدگاه غالب اسلامی - بعد از حدود چهار ماه به شخص انسانی تبدیل و واجد جایگاه اخلاقی میشود. زمان تبدیل موجود انسانی به شخص انسانی نزد سایر مکاتب و ادیان متفاوت است. داوریهای اخلاقی در مورد روشهای کمک باروری، پژوهش بر روی رویان و سقط جنین باید با توجه به مراحل فوق به انجام برسند. همچنین اصلیترین شاخص این همانی انسان سامانهی عصبی مرکزی اوست و از همین رو مرگ مغزی را میتوان از دیدگاه معرفتشناختی شاخص خوبی برای تعیین مرگ بهشمار آورد.
محمد رحمتی، علی اکبر فرحزادی،
دوره ۴، شماره ۲ - ( ۱-۱۳۹۰ )
چکیده
مرگ مغزی از موضوعات مبتلابه در جامعهی ما میباشد و ممکن است با مفاهیم دیگری چون کما و بعضی موقعیتهای زیستی شبیه مرگ اشتباه شود. جهت بررسی وضعیت حقوقی فرد مبتلا به مرگ مغزی لازم است احراز کنیم که فرد مبتلا به مرگ مغزی مرده است یا زنده؟ و شرایط مرگ بیولوژیک بر وی صدق میکند یا خیر؟ یا به معنای دقیقتر احکام فقهی مترتب بر فرد میت بر وی هم جاری میشود یا خیر؟ سؤالاتی چند پیرامون موضوع مطرح است که بر اهمیت موضوع هم از نقطه نظر فقهی و هم حقوقی میافزاید و جواب به تمام این سؤالات باز میگردد به تعریفی که از مرگ مغزی داریم، و اینکه آیا مرگ مغزی را مصداق جداشدن روح از جسم میدانیم یا خیر؟
تحقیقات بسیاری پیرامون موضوع شده است، و حتی در حقوق بسیاری از کشورها و ادیان از جمله مسیحیت و یهود سالهاست مطرح و رفع ابهام شده است ولی در ایران هنوز فرد مبتلا به مرگ مغزی را زنده میپندارند, که جای دارد مانند بسیاری از کشورهای مترقی از لحاظ پزشکی (انگلیس، آلمان، فرانسه و آمریکا)، مرگ مغزی را مرگ قطعی و آن را در کشور قانونی نمایند. نگارنده سعی در بررسی موضوع از منظر فقه و حقوق و رفع ابهام از آن داشته است.
محمدرضا حیدری، منیره انوشه، تقی آزادارمکی، عیسی محمدی،
دوره ۴، شماره ۶ - ( ۹-۱۳۹۰ )
چکیده
مرحلهی احتضار بیماران جزء رویدادهای دردناک و از دشوارترین تجارب برای پرستاران بهحساب میآید. مراقبت از بیماران محتضر با رعایت موازین فرهنگی او و خانواده، یکی از وظایف حرفهای پرستاران است و شناخت و تبیین تجارب روزمرهی پرستاران در مراقبت فرهنگی از بیماران محتضر در تعیین و تعریف استانداردهای مراقبتی مربوطه کمککننده و مفید خواهد بود. بهدلیل کمبود چنین مطالعاتی این پژوهش با هدف تبیین تجارب پرستاران در مراقبت فرهنگی از بیماران محتضر صورت گرفت.
پژوهش حاضر مطالعهای کیفی با روش تحلیل محتوا است. ۱۸ پرستار بالینی شاغل در بیمارستانهای آموزشی تهران در سال ۸۹-۱۳۸۸، به روش نمونهگیری هدفمند در مطالعه شرکت و دادهها از طریق مصاحبههای نیمهساختارمند چهره به چهره جمعآوری گردید. محتوای مصاحبهها نسخهبرداری و با روش تحلیل محتوا مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها در دو
درونمایهی مواجههی فرهنگی و مهارت فرهنگی دستهبندی شدند. درونمایهی مواجههی فرهنگی دارای دو درونمایهی فرعی درک حضور خانواده و درک فرهنگ سوگواری است. درونمایهی مهارت فرهنگی دارای ۳ درونمایهی فرعی زمینهسازی برای اطلاع دادن، تسهیل مواجهه با مرگ و تسلی به خانواده است.
با توجه به یافتههای این مطالعه، لازم است پرستاران از موازین فرهنگی بیمار محتضر و خانوادهی او اطلاع و نسبت به آن حساسیت داشته باشند تا بتوانند انتظارات آنان را بهنحو احترامآمیزی برآورده کنند که این خود گام مهمی در اصلاح و ارتقاء عملکرد پرستاران و توسعهی حرفهای میباشد.
زهرا سادات منظری، عیسی محمدی، عباس حیدری، حمیدرضا آقامحمدیان شعرباف، محمدجعفر مدبر عزیزی، ابراهیم خالقی،
دوره ۴، شماره ۶ - ( ۹-۱۳۹۰ )
چکیده
هدف از این مطالعه کشف و بررسی درک و معنای مرگ مغزی در خانوادهی بیماران مرگ مغزی کاندید درخواست اهدای عضو هنگام مواجهه و اطلاع از تشخیص مرگ مغزی بیمارشان میباشد.
این تحقیق مطالعهای کیفی با رویکرد تحلیل محتوی است. فرایند جمعآوری دادهها مشتمل بر ۳۸ مصاحبهی بدون ساختار و عمیق با ۲۶ خانوادهی بیماران مرگ مغزی کاندید درخواست اهدای عضو همراه با یادداشتهای عرصه است. نمونهگیری بهصورت هدفمند از تیرماه ۱۳۸۷ آغاز و تا مرحلهی اشباع - آذر ۱۳۸۹- ادامه یافت. تحلیل دادهها همزمان با جمعآوری به روش آنالیز محتوای کیفی انجام گرفت.
تحلیل دادهها منجر به استخراج ۱۷طبقه و ۴ درونمایه شد که بیانگر تجارب و درک خانواده از مفهوم مرگ مغزی هنگام اطلاع از تشخیص آن است و شامل: تضاد و کشمکش درونی، پردهی درون بر واقعیت بیرون، حس فقدان و سوگ قریبالوقوع، تسلیم و پذیرش است.
یافتهها نشان میدهد مواجه شدن با تشخیص مرگ مغزی برای خانواده بهمعنی وارد شدن در فضایی پر از چالش، تضاد و ابهام میباشد که با بروز عواطف غمافزای سوگ و بعضا واکنشهای روانشناختی دفاعی نیز پیچیدهتر میشود. توصیه میشود دستاندرکاران درخواست اهدای عضو ابتدا فضا و زمینهی لازم برای درک و پذیرش واقعیت مرگ مغزی را برای خانواده فراهم ساخته و سپس با درنظر گرفتن تجربه و برداشتهای خانواده از این موقعیت پیچیده و توجه به حل تعارضات و ابهامات درونی آنها، به درخواست اهدای عضو بپردازند.
محمدعلی برومند، فریبا اصغری،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۹-۱۳۹۰ )
چکیده
چالش اصلی پیوند عضو، کمبود عضو پیوندی میباشد. بر اساس قانون اهدای عضو، علاوه بر رضایت بیمار، رضایت خانواده برای اهدای عضو پس از مرگ مغزی ضروری است. در این مقاله دیدگاه مردم تهران در مورد اهدای عضو عزیزانشان در صورتی که دچار مرگ مغزی شوند بررسی شده است.در
این مطالعهی مقطعی متغیرهای مورد بررسی از طریق مصاحبهی تلفنی گردآوری شد. نمونهگیری به روش شمارهگیری تصادفی در شهر تهران و انتخاب تصادفی فرد مصاحبه شونده از میان افراد بالای ۱۸ سال حاضر در منازل یا مغازهها صورت گرفت. ۷۰۶ نفر از مردم تهران در بازهی زمانی اسفند ۱۳۸۸ تا آبان ۱۳۸۹ وارد مطالعه شدند.میزان پاسخ گویی ۵۱ درصد بود. ۳/۸۳ درصد افراد (۶۸۸n= ) موافق اهدای عضو عزیزانشان در صورتی که کارت اهدا داشته باشند و دچار مرگ مغزی شوند، بودند و ۳/۶۲ درصد آنها (۴۴۰n= ) اجازه از خانواده برای استفاده از عضو پیوندی در فردی که دچار مرگ مغزی شده و کارت اهدا دارد را لازم نمیدانستند. بین رضایت به اهدای عضو عزیزان و مرگ دانستن مرگ مغزی (۰۱۱/۰(
P= و برگشتناپذیر دانستن آن (۰۲۸/۰ (
P =رابطهی مستقیم معنیدار دیده شد.لازم است آموزش همگانی برای اصلاح باورهای غلط مردم در خصوص مرگ مغزی و تسهیل و ترویج اعلام تصمیم به اهدای عضو پس از مرگ مغزی در یکی از کارتهای معمول همگانی مثل گواهینامهی رانندگی انجام شود تا خانوادهها راحتتر بتوانند در موقعیت مرگ مغزی عزیزانشان در رابطه با اهدای اعضای آنها تصمیم بگیرند.
محمد راسخ، مژگان خورشیدی، فائزه عامری،
دوره ۵، شماره ۳ - ( ۳-۱۳۹۱ )
چکیده
باروری پس از مرگ همگام با رواج و گسترش روشهای مصنوعی باروری به میان آمده است. در این روش افراد نسبت به انجماد گامت یا جنین خود برای باروری پس از مرگ اقدام میکنند. این روش موجد پرسشهای اخلاقی و حقوقی متعدد است. در این راستا، آنچه اهمیت دارد حفظ کرامت ذاتی انسان و رعایت حقوق و منافع کودک است. بر این مبنا، در اخلاق، موضوع خودآیینی، رضایت و منافع کودک را همراه با آراء موافق و مخالف مطرح کرده و استدلال نمودهایم که هرگونه اقدام نسبت به گامت، پس از فوت، باید با ملاحظهی خودآیینی متوفی و رضایت صریح یا ضمنی وی به استفاده از گامت پس از فوت محقق گردد. در ادامهی مباحث، به وجوه حقوقی پرداختهایم: مالکیت فرد بر گامت، نَسب کودک متولد به این روش و اِرث این نوع کودکان. بهنظر میرسد سلطهی غیرمالی بر اجزا، بافتها و سلولهای بدن، نسب اعتباری و توارث مشروط از جمله پاسخهای قابل دفاع در این ارتباط باشند. بیگمان، نظام حقوقی نمیتواند بدون توجه به پیشرفت و نوآوریهای صورت گرفته در عرصهی درمان ناباروری و دور از اقتضائات زمانه به این پرسشها پاسخ گوید. لازمهی چنین امری اتخاذ رویکردهای نوین، بر مبنای اصول موجه اخلاقی و حقوقی است. افزون بر این، ما را به کاستیها و نواقص موجود در نظام حقوقی رهنمون خواهد شد.
لیلا علیزاده، رضا عمانی سامانی،
دوره ۵، شماره ۴ - ( ۴-۱۳۹۱ )
چکیده
باروریهای مصنوعی، بسیاری از زوجهای نابارور را به داشتن فرزند امیدوار کرده است، اما این امیدواری، مشکلات فراوان اجتماعی، اخلاقی، فقهی و حقوقی نیز همراه داشته است که لزوم بررسی آنها اجتنابناپذیر است. روشهای انجماد گامت و جنین، تعداد فراوان جنینهای منجمد و همچنین امکانِ گرفتن گامت شخص فوت شده تا مدتی پس از فوت، مسألهای بهنام باروری پس از مرگ را به میان آورده است. در این مقاله تلاش شده است تا مسائل اخلاقی مربوط به این روش بحث شود. در این مطالعه، بررسی مسائل اخلاقی با مطالعهی کتب و متون اصلی انجام گرفته و در واکاوی مسائل فقهی از متون اسلامی و فتاوی فقها استفاده شده است. همچنین، در ارتباط با مسائل اجتماعی و حقوقی از مشورت و همکاری متخصصان و حقوقدانان و همچنین مقالات، دستورالعملها و مطالب موجود در این زمینه یاری گرفته شده است.در جوامع اسلامی که ناباروری، بیماری خانواده دانسته میشود، ارائهی روشهای کمکباروری برای تولیدمثل پس از مرگ مناسب بهنظر نمیرسد. دیدگاههایی همچون سرنوشت و رفاه کودک، تعریف خانواده، بقای زوجیت پس از مرگ و بررسیهای حقوقی نیز مؤید این مطلب است. لذا لازم است قوانین و دستورالعملهای جامعی در جلوگیری از انجام تولیدمثل پس از مرگ وضع شود.
علیرضا باقری چیمه،
دوره ۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۲ )
چکیده
تلاشی که در زمینهی پیوند اعضا در کشور از دو دههی گذشته صورت گرفته است بدون شک فواید بسیاری را برای کشور و بیماران نیازمند داشته است. مدل فعلی پیوند اعضا از دهندگان زندهی غیرفامیل اگرچه توانسته است بهخوبی مانع از شکلگیری قاچاق اعضای پیوندی شود، لیکن با توجه به اینکه در روند اهدای عضو فرد دهنده و گیرندهی عضو یکدیگر را خواهندشناخت، امکان انجام معامله بین آنها وجود خواهد داشت. بنابراین، در واقع دهندهی عضو، عضو پیوندی را اهدا نمیکند بلکه آن را به فرد نیازمند میفروشد. ارزیابی مجدد قوانین در این زمینه و تدوین راهکارهای مناسب میتواند در ارتقای سیستم پیوند اعضا بسیار راهگشا باشد. لذا بهمنظور جلوگیری از خرید و فروش اعضای بدن انسان که غیراخلاقی و غیرقانونی است، پیشنهاد میشود که روند پیوند اعضا بدین شکل اصلاح شود که براساس آن افراد داوطلب اهدای عضو بتوانند عضو خود را بهطور ناشناس اهدا کنند و سپس عضو اهدایی به گیرندهی نیازمند پیوند زده شود بدون آنکه گیرندهی عضو نیز از مشخصات فرد اهداکننده مطلع شود.
در این مقاله ضمن تشریح روند پیوند اعضا از منابع جسد و مرگ مغزی، پیوند اعضا از دهندهی زندهی غیرفامیل در کشور مورد نقد و بررسی قرار گرفته و در پایان پیشنهاداتی به منظور اصلاح روند مذکور ارائه میشود.
هادی صادقی، مهدی نصرتیان اهور،
دوره ۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۲ )
چکیده
هر چند برای مرگ در لغت معانی مختلفی ذکر کردهاند، بهنظر میرسد مناسبترین معنا برای آن، رفتن قوه از هر چیز زنده است. در اصطلاح فقها نیز مرگ به معنی جدا شدن روح از بدن بهطور دائم است. برای این معنا در آیات و روایات شواهد و قرائنی نیز وجود دارد. برای مرگ انسان در فقه و اخلاق اسلامی احکام متعددی وجود دارد. به همین دلیل شناخت موضوع، حقیقت و ملاک مرگ و زندگی برای فقیه ضروری است. دربارهی ملاک مرگ و زندگی از منظر فقهی و اخلاقی دو نظریهی عمده وجود دارد. برخی معتقدند مرگ آدمی به مردن قلب اوست. برخی دیگر معتقدند انسان با مرگ مغزش میمیرد. هر یک از دو نظر برای خود استدلالهایی دارند که لازم است از منظر فقهی و اخلاقی به آن پرداخته شود. پیروان دیدگاه مرگ قلب به ادلهای همچون مرجعیت عرف عام در تشخیص مفاهیم، وجوب حفظ نفس محترم، اصاله الاحتیاط در امر نفوس و استصحاب استدلال کردهاند که در این مقاله این دلایل به نقد کشیده شده است. طرفداران مرگ مغزی نیز به ادلهای همچون تپش قلب قبل از حلول روح به بدن، امکان تعویض قلب و عدم امکان تعویض مغز، مشابهت مرگ و خواب و نشانههای مرگ استدلال کردهاند که از میان آنها دلیل امکان تعویض قلب و عدم امکان تعویض مغز و دلیل نشانههای مرگ پذیرفته شد.
سید محمود طباطبایی،
دوره ۶، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۹۲ )
چکیده
با گذشت بیش از نیم قرن از شروع نجات زندگی تعداد زیادی از بیماران با استفاده از اندامهای مبتلایان به مرگ مغزی بهوسیلهی انجام موفقیتآمیز اعمال جراحی متنوع و گاهی شگفتانگیز و همچنین نگارش کتابها، مقالهها و تشکیل جلسات و گردهماییهای محلی، منطقهای و بین المللی در ارتباط با این رویداد، هنوز بین اندیشمندان حوزههای مختلف همچون علوم پزشکی، دینی، اخلاقی و حقوقی دربارهی موارد متعددی از کلیات و جزییات نظری و عملی این موضوع، اتفاق رأی بهوجود نیامده است. اگرچه مسائلی از قبیل اقرار در وصیت نامه، اخذ رضایت در زمان حیات، جلب رضایت خانوادهی بیمار مبتلا به مرگ مغزی، نوع عضو مورد نیاز، رعایت موازین مذهبی، فرهنگی و عرفی و شان یا منزلت افراد و موارد متعدد دیگری در این حوزه مطرح شده و مورد بحث قرار گرفتهاند، اختلاف دیدگاه متخصصان و صاحبنظران بهویژه پزشکان و عالمان دین دربارهی تعیین زمان خروج روح از بدن و تعریفی از مرگ که متفق علیه باشد، مهمترین چالشی است که سایر جزییات را تحت تأثیر قرار داده است. بر این اساس، گروهی از پژوهشگران با مطرح کردن نیاز ضروری بیماران به استفاده از اندامهای اهدایی و عرف خاص گروهی از متخصصان پزشکی، سعی کردهاند که مرگ مغزی را همسان مرگ قطعی و بدن بدون روح معرفی کنند تا شاید چالشهای دینی، اخلاقی و حقوقی به حداقل ممکن کاهش بیابد و راه برای استفاده از اندامهای مبتلایان به مرگ مغزی هموارتر شود، اما برخی دیگر تلاش کردهاند تا به تعریف زمان مرگ قطعی و خروج روح از بدن بر اساس حقایق لغوی، شرعی و پزشکی و بدون توجه به اثبات یا نفی همسانی با مرگ مغزی و حکمی که بر مبنای آن تعریف مترتب خواهد شد، بپردازند و راهحل مشکلات نیازمندان به اندامهای پیوندی را از همزمان ساختن مرگ مغزی با خروج روح از بدن جدا کرده و صاحبنظران را به پیدا کردن راهحلهای دیگری ترغیب کنند. بهطور کلی، استفاده از اندامهای مبتلایان به مرگ مغزی برای نجات جان بیماران نیازمند، ضرورت اجتماعی غیر قابل انکاری است که بدون نیاز به تغییر بنیادین معانی لغوی و فقهی از راههای متعددی همچون مطرح کردن «اضطرار»، «حیات غیر مستقره» و بهطور کلی «مسائل مستحدثه» قابل حل است. در این مقاله با مراجعه به منابع لغوی، فقهی و پزشکی و بررسی پژوهشهای پیشین، به بازخوانی تعاریفی از مرگ، روح و زمان خروج آن از بدن که در ارتباط با مرگ مغزی کاربرد عینی دارند، پرداخته خواهد شد و علیرغم تأیید استفاده از اندامهای مبتلایان به مرگ مغزی برای نجات جان بیماران نیازمند، موضوع تغییر حقایق لغوی و شرعی برای تأمین مصالح و اهداف نوظهور مورد بحث قرار خواهد گرفت.
انسیه سلیمی، محمد جواد فتحی،
دوره ۶، شماره ۴ - ( ۷-۱۳۹۲ )
چکیده
اتانازی یا مرگ از روی ترحم یکی از مسائل جدید و چالش برانگیز در حوزهی حقوق پزشکی است. مقالهی حاضر با توجه به قانون مجازات ۱۳۹۰ اثبات میکند که در میان انواع اتانازی «اتانازی فعال و غیرداوطلبانه» با احراز شرایط قتل عمد، بهموجب بند «الف» مادهی ۲۹۱ قانون مزبور مجازات قصاص را به همراه دارد. اما «اتانازی فعال و داوطلبانه» بر مبنای رضایت مجنیعلیه قتل عمد نبوده و بهموجب مادهی ۳۶۶ مجازات کمتری نیز درپی خواهد داشت. در مقابل اتانازی «غیرفعال» که عموماً عنصر مادی آن با ترک فعل مسبوق به قانون یا قرارداد همراه است، مشمول مادهی ۲۹۶ این قانون و مادهواحده خودداری از کمک به مصدومین میشود. مگر اینکه بهموجب فعل مثبت مادی واقع شود، که هم چون موارد گذشته از مصادیق بند «الف» مادهی ۲۹۱ خواهد بود. در پایان نیز پیشنهاد میشود؛ قانونگذار با رویکردی جدید و عنوانی مستقل قتل از روی ترحم را جرمانگاری کرده و باتوجه به مبانی انصاف و عدالت، مجازات کمتری را برای این مجرمان نسبت به قاتلان با انگیزه شرارت مدنظر قرار دهد.
شهلا معظمی، مهدی وحدانی، پریسا زاده دباغ،
دوره ۶، شماره ۴ - ( ۷-۱۳۹۲ )
چکیده
با پیشرفت علوم، پیوند اعضا بهعنوان یکی از دستاوردهای نوین علم پزشکی وارد عرصهی جامعه شد. پیوند اعضا نیز مانند همهی علوم جدید در کنار مزیتها، چالشهایی را نیز برای افراد جامعه بهوجود آورد. در همین راستا قانونگذار برای حمایت متقابل از حقوق اعضای جامعه، قوانین و مقرراتی را وضع کرده است. در این مقاله پژوهشگران به بررسی قوانین و مقررات موجود در زمینهی پیوند اعضا در ایران میپردازند. در همین زمینه به منابع حقوقی پیوند اعضا در ایران بهویژه قانون اساسی، قانون مجازات اسلامی، قوانین و مقررات بهداشتی و پزشکی و اصول اخلاقی و ... اشاره خواهیم کرد.در قانون اساسی (بهعنوان سرلوحهی قوانین کشور) اصول ۱۶۷، ۴۳، ۲۹ و ۱۴ مورد بررسی قرار میگیرد. در قانون مجازات اسلامی به مواد ۷۲۴، ۴۹۷، ۴۹۵، ۳۷۲ و ۱۵۸ (بهعنوان مهمترین مواد موجود در قانون مجازات اسلامی در زمینهی پیوند اعضا) پرداخته میشود. در قوانین و مقررات بهداشتی و پزشکی و اصول اخلاقی به « قانون پیوند اعضای بیماران فوت شده یا بیمارانی که مرگ مغزی آنان مسلم است مصوب ۱۷/۱/۱۳۷۹»، «پروتکل تعیین و تأیید مرگ مغزی ۱۳۷۹»، «آییننامهی اجرایی قانون پیوند اعضای بیماران فوت شده یا بیمارانی که مرگ مغزی آنان مسلم است مصوب ۲۵/۲/۱۳۸۱ »، «دستورالعمل اهدا و پیوند کلیه از اهداکنندگان زنده مصوب ۲۹/۷/۱۳۸۷»، « بخشنامهی ۱۳۱۰۱/س مورخ ۹/۲/۱۳۸۵ در خصوص اهدا-کنندگان زنده (بهغیر از بحث پیوند کلیه از اهداکنندهی زنده به اتباع بیگانه) »، «منشور حقوق بیماران مصوب ۱۳۸۸» پرداختهایم. در انتها این نکته بیان میشود که قوانین و مقرراتی که در زمینهی پیوند اعضا در ایران وجود دارد برای رفع چالشها و مشکلات موجود کافی نیست.
باقر لاریجانی، مینا مبشر، سمانه تیرگر، فرزانه زاهدی، سوده تیرگر، فریده شریعتی، بنفشه کریمی، فاطمه میرزایی (لطفیآذر)،
دوره ۷، شماره ۵ - ( ۱۰-۱۳۹۳ )
چکیده
مفهوم مرگ بسیار پیچیده است و وجود مباحث عمیق فلسفی، تمایزهای توصیفی و نیز گستردگی طیفی که در بیانها وجود دارد، شناخت آن را دشوارتر کردهاست. اگرچه این مهم برای تمام انسانها ضروری است، برای فعالان حوزهی طبابت با اهمیتتر است، چراکه با مصادیق گوناگون آن مواجه هستند و بسیاری از چالشهای اخلاقی در مورد مباحثی چون مرگ مغزی، اتانازی و پایان حیات، در گروِ معرفت روشنی از مفهوم مرگ است. از طرفی دیگر، دریافت مفهوم مرگ بحثی تجربی نیست و حیطهی دستیازی علم پزشکی، شاید تنها ملاکیابی مرگ باشد. بر این اساس، پرداختن به شناخت مفهومی از مرگ، رویکردهای الهیاتی را میطلبد. لذا بر آن شدیم تا در مطالعهای قرآنمحور، به برخی از مؤلفههای «مفهومشناسی مرگ» دست یابیم. این مطالعه به شیوهی توصیفی- تحلیلی غیر سیستماتیک، با شیوهی گردآوری و تحلیل اطلاعات و با استراتژی جستوجوی مفهومی در آیات موضوعی، مؤلفههای دوازدهگانهای را برای مفهومشناسی مرگ ارائه میدهد. بدینترتیب، راه ملاکیابی و مصداقشناسی مرگ از دیدگاه قرآن کریم را بازتر میکند، لذا پژوهش در این دو حیطه برای مطالعات آتی پیشنهاد میشود.
زهرا سیاح، لیلا رفیعی وردنجانی، ندا پروین، شهلا ابوالحسنی،
دوره ۸، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۴ )
چکیده
نیاز به اهدای عضو در حال افزایش است، در حالی که میزان رضایت به اهدای عضو ناکافی است. از جمله مهمترین عوامل محدود کنندهی اهدای عضو، عدم رضایت خانواده است، لذا تعیین علل و عوامل مرتبط با این موضوع حائز اهمیت است. هدف از مطالعهی حاضر، تعیین عوامل مرتبط با رضایت به اهدای عضو در خانوادههای بیماران با مرگ مغزی بستری در بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد بود. در این مطالعهی توصیفی، علل پذیرش اهدای عضو توسط خانواده، با استفاده از پرسشنامهی محققساخته، در ۵۴ عضو خانوادهی بیماران مرگ مغزی بستری در بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد در سالهای ۱۳۸۲ لغایت ۱۳۹۱ بررسی شد. اطلاعات به کمک نرمافزار آماری SPSS ویرایش ۱۶ به شکل میانگین، فراوانی و درصد گزارش شد.میانگین سن افراد متوفی ۷۲/۱۳±۳۸/۳۱ سال بود. تصادفات (۳/۵۹ درصد) فراوانترین عامل مرگ مغزی بود. بهعلاوه ۲/۷۲ درصد متوفیان مرد بوده و در حدود ۳۷ درصد از خانوادهها با اهدای عضو موافقت کرده بودند. میانگین سن عضو خانوادهی شرکت کننده در مطالعه۹/۸±۱۵/۴۲ سال بود. اعتقاد به خیر بودن و باور مذهبی (۱۰۰ درصد)، اطمینان از تلاش پرسنل و تیم درمانی برای نجات بیمار (۱۰۰ درصد) و اطمینان از تشخیص پزشک (۱۰۰ درصد) بهعنوان فراوانترین عوامل مؤثر در موافقت خانواده با اهدای عضو مطرح شده بود. در این مطالعه باورهای مذهبی و اطمینان از عملکرد پرسنل درمانی از جمله عوامل برجسته در رضایت به اهدای عضو خانوادهی بیماران مرگ مغزی بوده و توجه ویژه به این فاکتورها در راستای افزایش تعداد موارد اهدای عضو و برنامهریزی مسؤولان مربوطه ضروری بهنظر میرسد.
جنت مشایخی، منصوره مدنی، سعیده سعیدی تهرانی،
دوره ۸، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده
براساس اصل احترام به اتونومی، از اصول چهارگانهی اخلاق پزشکی، میتوان حالتی را متصور شد که بیمار حق مشارکت خود در تصمیمات درمانی را حتی برای مسائلی که در آینده برایش رخ خواهد داد، حفظ میکند. بدین معنا که بیمار، در زمانی که هنوز ظرفیت تصمیمگیری دارد، سندی تنظیم میکند و طی آن سند، برای زمانی که بهعلت کاهش سطح هوشیاری ظرفیت تصمیمگیری خود را از دست داده است، تمام حالات را برای درمان خود پیشبینی کرده و دربارهی آن تصمیمگیری میکند، یا جانشینی برای خود مشخص میکند که وی با توجه به نگرشها و علایق بیمار، بهترین تصمیمهای ممکن را با داشتن اختیار کافی برای بیمار اخذ کند. این سند که راهنمای پیشینی مراقبت نام دارد، دارای فواید و اشکالاتی است و از دیدگاههای مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است. این مطالعه با مرور غیرسیستماتیک کتابخانهای و اینترنتی، به طرح این موضوع نوین پرداخته است تا ضمن معرفی اجمالی آن، برخی از ابعاد این موضوع را مورد بررسی قرار دهد و امکان بومی شدن آن را از برخی ابعاد، بهویژه از منظر معارف اسلامی بررسی کند. از منظر معارف اسلامی، بهدلیل حرمت فوق العادهای که اسلام برای حیات قائل است، پزشک همواره موظف است که هر کاری را که در توان دارد، و انجام آن را بیهوده نمیداند، برای حفظ حیات انسانها انجام دهد. اگر این وظیفهی پزشک، با امتناع بیمار روبهرو شود، حتی در مواردی که امتناع بیمار، بهطور اولیه، مصداق اضرار به نفس بوده و مورد نهی شرع است، باز هم بهدلایل متعددی، پزشک باید به خواستهی بیمار احترام گذاشته و البته ضمن پرهیز از هرگونه دخالت مستقیمی مثل اقدام فعالانه در قطع دستگاه، از درمان اجباری بیمار خودداری کند. ولی در مورد راهنمای پیشینی مراقبت، که بیمار فعلاً توان تصمیمگیری ندارد و تصمیم بیمار در گذشته، با وظیفهی پزشک در نجات جان بیمار در تعارض قرار گرفته است، با وجود یک نهی اولیه، دلیلی نداریم که براساس آن حق بیمار را به زمان عدم هشیاری او تعمیم دهیم. بنابراین، براساس مبانی مذهبی کشور ما، عمل کردن براساس تصمیمات قبلی بیمار، فقط در محدودهای میتواند معتبر باشد که با وظایف لازم الاجرای پزشک در تعارض قرار نگیرد. ضمناً چنین سندی فعلاً نمیتواند در نظام حقوقی ما جایگاهی داشته باشد و به رسمیت شناخته شدن چنین سندی، نیاز به بررسیهای حقوقی اساسی دارد.
فاطمه میرزایی(لطفیآذر)، سمانه تیرگر، فرزانه زاهدی، سوده تیرگر، فریده شریعتی، باقر لاریجانی،
دوره ۹، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۵ )
چکیده
با وجود پیشرفت علم پزشکی و تکنولوژیهای مرتبط، شناخت ماهیت و چگونگی مرگ، همچنان در هالهای از ابهام است. شاید چنین بتوان گفت که چون مرگ، پدیدهای دو وجهی است و یکروی آن جسمانی و روی دیگر، نفسانی و روحانی است، شناخت آن، تنها در حیطهی علم پزشکی نیست، بلکه تلاش و همکاری اندیشمندان حوزههای دیگری چون علوم قرآنی، علوم انسانی، فلسفه و مانند آن نیز برای گشودن قفلهای بستهی آن ضروری بهنظر میرسد. چنین همفکریهایی میتواند با توصیف آنچه بر نفس در آستانه و هنگام مرگ میگذرد، دیدگاه دانشمندان علوم پزشکی را که بهحق، مفسران خوبی برای تغییرات جسمانیِ زمان مرگ هستند، وسعت و عمق بیشتری بخشد. بیشک، چنین نگرشی میتواند در گرفتن تصمیمهای اخلاقی پایان حیات و نیز ارائهی مراقبتهای معنوی در این لحظات، تحولآفرین باشد. این مطالعهی مروری بهروش کتابخانهای، ابتدا توصیفی از مراحل مرگ در نگاه علم پزشکی دارد و سپس با کنکاشی قرآنمحور در منابع اسلامی و با تمرکز بر آیاتی که صراحتاً دلالت بر زمان مرگ دارند، توصیف قرآنی از برخی مراحل مرگ ارائه میدهد. سرانجام در بحث نهایی، برخی شباهتها و تفاوتهای دیدگاهها را بیان و سؤالات مهمی را در این حیطه مطرح میکند که عمدتاً برای ارائهی مراقبتهای معنوی در لحظات پایانی حیات در خور اهمیت فراوان هستند. امید است با پژوهشهای متمرکز آینده که در جهت پاسخ به سؤالات اصلی ایجادشده در این مطالعه خواهند بود، راه برای ارائهی مراقبتهای معنوی و قرآنمحور، بیش از پیش تسهیل و عملیاتی شود.
بهزاد جودکی، محسن صادقی، کیوان غنی، محمد میرزایی،
دوره ۹، شماره ۴ - ( ۷-۱۳۹۵ )
چکیده
یکی از مسائل مهم در حوزه اخلاق پزشکی مسأله خودکشی با مساعدت پزشک میباشد، به گونهای که حق مرگ یا چگونه مردن در این حوزه اهمیت زیادی پیدا کرده است. خودکشی با کمک پزشک از جمله اقسام اتانازی میباشد که برای پایان دادن به درد و رنج تحمل ناپذیر، درخواست میشود. این مسأله از دیدگاه اخلاقی چالش برانگیز است به گونهای که این اختلاف عقاید در اندیشه متفکران اخلاقی و حقوقی به وضوح نمایان و حتی مبنای قانون گذاری در برخی از کشورها قرار گرفته است. با بررسی نظرات مختلف به نظر می رسد هر چند یکی از چهار اصل اخلاق پزشکی، احترام به تصمیم بیمار از سوی پزشک می باشد و پزشک باید بر اساس این اصل به خواسته بیمار احترام بگذارد؛ اما از منظر اکثر اخلاقیون و از دیدگاه حقوق دانان، خودکشی با کمک پزشک، غیر اخلاقی و جرم می باشد. باید اذعان داشت که مبنای اصلی نظرات موافقان و مخالفان این امر به تفاسیر ایشان از اصل کرامت بر میگردد و این تفاوت دیدگاه با ارجاع به مبادی عقلی و شرعی و ارائه قرائت همسان از اصل کرامت بر این اساس قابل رفع است که خودکشی مساعدت شده، مخالف کرامت ذاتی انسان و حفظ حق حیات است، مگر در مواردی که لزوماً در راستای مصالح ارجح و اساسی قابل توجیه عقلی، شرعی و قانونی باشد.
احمدرضا همتی مقدم، هادی صمدی، فاطمه نعیمی،
دوره ۱۲، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۸ )
چکیده
چگونه میتوان تعیین کرد که مرگ رخ داده است؟ برای پاسخ به این پرسش باید به دو نکته توجه کرد. نخست آنکه برای تعیین وقوع مرگ باید معیاری ارائه داد که بر اساس آن رخدادن مرگ را تشخیص داد؛ ثانیاً باید آزمونهای کلینیکی مشخصی را تعیین کنیم تا بر اساس آن بفهمیم معیار مدّ نظر برآورده شده است یا خیر. در این مقاله ابتدا معیارهای متفاوتی که در تعاریف مختلف مرگ ارائه شدهاند، معرفی و سپس استدلالهایی علیه هر کدام از آنها اقامه شده است. معیارهای قلبی-ریوی و مغزی نیز معرفی و نقد شدهاند. ایراد اساسی موجود در این تعاریف آن است که مرگ را بهسان یک رویداد مینگرند. در انتها استدلالی ارائه خواهد شد مبنی بر آنکه مرگ زیستی، برخلاف فهم عرفی، فرایند است و نه رویداد. بر اساس چنین فهمی از مرگ تعریفی ارائه میدهیم که بر مشکلات معیارهای دیگر فائق آید و پرتوی جدیدب به موضوعات مربوط به مرگ مانند اتانازی و مرگ مغزی بتاباند.
احسان علی اکبری بابوکانی، امین امیرحسینی،
دوره ۱۲، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۸ )
چکیده
یکی از مسائلی که امروزه در نظام اخلاقی و فقه امامیه از مسائل مستحدثه به شمار میرود، باروری پس از مرگ است که اگر بتوان آن را با استناد به اطلاق و عموم ادلهی مشروعیت تلقیح مصنوعی مشروع دانست، آثار بسیاری را به دنبال دارد. این موضوع ازجمله موضوعات اختلافی بین فقها و علمای اخلاق محسوب میشود. بدینمنظور، با بررسی ادلّهی موجود و با رویکردی اخلاقی به موضوع مزبور، میتوان باروری پس از مرگ را مشروع دانست؛ ازاینرو، در مقالهی حاضر با مبنای مشروعیت این باروری، به بررسی آثار آن میپردازیم. هرچند زوایای این روش از منظر علم پزشکی واکاوی شده و با ابهام و ایراد اساسی مواجه نیست، از نقطهنظر اخلاقی و فقهی با پیچیدگیها و ابهاماتی روبهروست که نیازمند پاسخگویی مناسب با توجّه به مقتضیات فعلی جوامع بشری است؛ لذا موضع مزبور، از حیث کاربردی نیز مقولهای شایان توجه است. طبعاً ازآنجاییکه علم فقه عهدهدار برقراری نظم عمومی و ساماندادن به مناسبات خصوصی افراد است، پردازش علمی موضوع مذکور ضروری به نظر میرسد. در این پژوهش، به تبیین رویکرد اخلاق حسنه و فقه امامیه به آثار باروری پس از مرگ نظیر مالکیت بر گامت بر اساس عنصر رضایت (صریح یا ضمنی)، حضانت (مبتنی بر اصول همبستگی خانوادگی و رعایت مصالح طفل) و وصیت (اعلام رضایت و وصیت تملیکی گامت منجمدشده از سوی صاحب گامت) میپردازیم.