۳ نتیجه برای فلسفهی پزشکی
سمانه تیرگر، بنفشه کریمی، فرزانه زاهدی انارکی، نسرین حمیدی ابرقویی، باقر لاریجانی، سوده تیرگر، فاطمه میرزایی (لطفی آذر)،
دوره ۷، شماره ۴ - ( ۸-۱۳۹۳ )
چکیده
یکی از چالشهای حوزهی اخلاق پزشکی، سقط جنینهای ناقصالخلقه است که مبانی تصمیمگیری در مورد آن در اسلام و تفکر غربی تفاوتهای عمدهای دارد. یکی از دلایل آن، عدم اعتقاد به بقاء و تکامل روح انسانی پس از مرگ در دیدگاههای غیردینی است که عمدتاً به آزادی سقط جنین ناقص در جهان غرب منجر شدهاست؛ در حالیکه اسلام، و بالتبع فلاسفهی اسلامی، بهعلت اهمیتی که به روح و تکامل آن میدهند، تصمیمگیری در مورد سقط چنین جنینهایی را منوط به بررسی تمام ابعاد آنها- جسم و روح (نفس)- با دقت نظر بیشتر بر روح (نفس) میدانند. در چنین نگاهی، پیشفرضهای مهمی مطرح میشود؛ از جمله: علت بروز نقص در بعضی از جنینها چیست؟ آیا جنینی که در جسم نقص دارد، روح (نفس) ناقصی هم دارد؟ نوشتار حاضر، به روش کتابخانهای مروری- تحلیلی غیر سیستماتیک و با شیوهی گردآوری اطلاعات صورت گرفتهاست و فارغ از مسألهی ولوج روح و زمان پدیداری آن در جسم، نگاهی گذرا به تکامل نفس جنین در مراتب حیات (نباتی، حیوانی، انسانی)، بر اساس آرای صدرالمتألهین شیرازی و امامخمینی (ره) دارد و هدف از آن، نگرشی فلسفی بهعلل ایجاد نقص در خلقت و پاسخ به این سؤال مهم است که آیا نفس جنین ناقص نیز نقص دارد؟ نتیجهی این مطالعه نشان میدهد که بر اساس عقیدهی ملاصدرا، آفرینش (تکوینی) همهی موجودات، أحسن و در زیباترین صورت ممکن است. جنین ناقصالخلقه نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ بنابراین، جنین ناقصالخلقه، نفس کامل و زیبایی دارد. تنها ظهور نفس در جسم معیوب، ناقص است که میتواند دو علت داشته باشد؛ اول: بهدلیل اختیار سوء چنین موجودی در عوالم پیش از ماده، که یکی از جلوات این سوء اختیار میتواند نقص در جسم باشد. که البته تعیین این موارد، از اسرار آفرینش است و علم انسان را یارای کنکاش در آن نیست. دوم: مزاحمت ایجاد کردن ژن و محیط، علیرغم حسن اختیار موجود ناقص در عوالم پیش از ماده. بههر حال از آنجا که تصمیمگیری اخلاقی در مورد سقط جنینهایناقصالخلقه، از موارد مشکل در اخلاق پزشکی است، بهنظر میرسد مطالعات تکمیلی از منظر فلسفهی اسلامی بتوانند برخی از لایههای پنهان آن را نمودار کنند و بدین ترتیب برای ارائهی راهنمای اخلاقی بر پایهی فرهنگ اسلام در مورد سقط جنین ناقصالخلقه گام نخستین برداشته شود.
علیرضا منجمی،
دوره ۱۳، شماره ۰ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
انگارهی متداول و نیازموده در رابطهی فلسفه و پزشکی چنین است: ازآنجاکه پزشکان بهنامی همچون رازی و ابنسینا، فیلسوف هم بودهاند، پس ارتباطی وثیق میان فلسفه و پزشکی وجود دارد. این مقاله، بر مبنای مدلسازی فلسفی، در پی آن است که نشان دهد رابطهی فلسفه و پزشکی بر چه بنیانهایی استوار است. بر این اساس، ابتدا، دو الگوی جالینوس و ابنسینا از رابطهی فلسفه و پزشکی بهاجمال تبیین خواهد شد و سپس، نشان داده میشود الگوی فخر رازی از تعامل پزشکی و فلسفه، نسبت به دو الگوی سینوی و جالینوسی، بسیار متمایز و بدیع است و تا به امروز از آن غفلت شده است. الگوی جالینوسی، بیشتر، بر تأثیر فلسفه (غالباً منطق و اخلاق) بر طبابت متمرکز است. منطق، یاریرسان پزشک برای رسیدن به تشخیص دقیق و اخلاق، ساماندهندهی رابطهی پزشک و بیمار است. در مقابل، ابنسینا جایگاه فلسفه را تقویم مبانی معرفتشناختی پزشکی میداند؛ ازاینرو، جایگاه پزشکی در طبقهبندی علوم و نظریهی پزشکی اهمیت مییابند. او بر این باور است که بحث و مجادلهی فلسفی در مفاهیم بنیادین پزشکی، نه ثمرهای برای پزشکی دارد و نه فلسفه. الگوی فخر رازی از رابطهی فلسفه و پزشکی را، در آثار پزشکی او (شرح مشکلات قانون و حفظ البدن)، میتوان فهم بر پایهی گفتوگوی مبتنی بر پرسش و پاسخ (سقراطی) دانست. کتاب شرح مشکلات قانون، فلسفهورزی او در مفاهیم پایهی پزشکی است که میتوان آن را یکی از متون دستِاول فلسفهی پزشکی بهحساب آورد. به نظر میرسد فخر رازی در هر دو اثر تلاش میکند با برهانهای فلسفه، راهی برای فهم عمیقتر و کاربست آن در عمل بیابد.
حمیدرضا نمازی، نوید روان،
دوره ۱۷، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده
ملاحظات پزشکی دربارهی سالمندی، قدمتی به اندازهی خود پزشکی دارد؛ بااینحال، به دلیل وجود مناقشات پیرامون در نظرگرفتن سالمندی، بهعنوان بیماری یا روند عادی زندگی، طب سالمندی با تأخیر از پزشکی مجزا شد. تفکیک طب سالمندی از سایر تخصصهای پزشکی، نه بر اساس موقعیت یک ارگان خاص از بدن و نه بر اساس فرایندهای پاتوفیزیولوژیک مشخص، بلکه بر مبنای دورهای از زندگی است. از طرفی دورههای مختلف زندگی، مانند سالمندی از موضوعات طبیسازی نیز هستند؛ ازاینرو، طب سالمندی ممکن است گاه دچار طبیسازی سالمندی و مخاطرات آن شود؛ علاوهبراین، نسبیبودن مفهوم سالمندی و وابستگی آن به زمینههای اجتماعی میتواند منجر به ایجاد سردرگمی در فهم موضوع طب سالمندی شود. پرهیز از این مخاطرات نیازمند تأمل فلسفی و اخلاقی بر مفاهیم سلامت و بیماری و سرشت سالمندی است. این مقاله بهطور مشخص میکوشد نشان دهد، طبیسازی سالمندی چه نسبتی با طب سالمندی دارد و مصادیق و دربردارندههای فلسفی و اخلاقی آن چیست. با توجه به اینکه انتظار میرود، ایران در دهههای آینده، با بحران سالمندی روبهرو باشد، این تأمل فلسفی در سطوح مختلف میان پژوهشگران فلسفه و اخلاق پزشکی، پژوهشگران و متخصصان طب سالمندی و همچنین در جامعهی مدنی میتواند به فاصلهگذاری میان طب سالمندی و طبیسازی سالمندی، افزایش انسجام و کارایی طب سالمندی و ارتقاء سلامت سالمندان منتهی شود.