دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه علامه طباطبایی
چکیده: (8716 مشاهده)
پژوهش بر روی فناوری مهندسی سلولهای نطفهای با هدف ایجاد تغییرات ژنتیکی قابل توارث در نسلهای گیاهی، جانوری و انسانی انجام میشود. قریبالوقوع بودن و ضرورت انجام این فناوری در خصوص سوژههای انسانی باعث مباحثات فراوان بین صاحبنظران اخلاق و حقوق شده است. امکان ایجاد تغییر در ژنوم انسان که مطابق با اعلامیهی جهانی ژنوم انسان وحقوق بشر بهعنوان میراث مشترک بشریت و شالودهی وحدت تمامی اعضای جامعه ی بشری شناخته میشود، این فناوری را با پرسشهایی دربارهی ارتباط دستاوردهای آن با جریان عادی آفرینش روبهرو میکند. در نگاه اول، چنین بهنظر میرسد که اجرا و اعمال این فناوری میتواند به تغییر در رسم جاری خلقت و ایجاد بدعت در سنت دیرپای توالد منجر شود. با ریشهیابی ایدههای مخالف با اجرای این فناوری که چنین خاستگاهی دارند، میتوان نگرانی عمدهای را دربارهی «تغییر در خلقت» یا بهعبارتی «دخالت در کار خدا» مشاهده نمود. «تغییر در خلقت» اصطلاحی است که در ادبیات فقهی- اخلاقی اسلام نیز متداول و آشناست و در تعیین احکام فقهی مترتب بر فناوریهای زیستی نقش مهمی ایفا میکند، به گونهای که اگر عنوان آن بر موضوعی صادق باشد، به حرمت ذاتی آن موضوع در فقه منجر خواهد شد. البته اکثر مفسران اسلامی، خلقت را به معنای فطرت الهی انسان تعبیر میکنند که هرگز قابل تبدیل و تغییر نیست. این رویکرد ممکن است سرفصل تغییر خلقت را بهطور کامل از محورهای تعیین مشروعیت فناوریهای زیستی خارج کند اما نگارنده میپندارد که اتخاذ این دیدگاه نمیتواند پایان راه باشد زیرا در این میان سرفصل نوین قصد ایجاد تغییر در فطرت انسان رخ مینماید که غفلت از آن دست ما را از محوری قوی در جهتدهی به اهداف فناوریهای زیستی تهی میگذارد. بنابراین، در این پژوهش اگرچه نگارنده نیر خلقت را به معنای فطرت غیرقابل تغییر انسان میپندارد، با ارائهی تحلیلهایی کوشیده است تا پس از معرفی سر فصل قصد تغییر فطرت، به دیدگاهی متعادل در خصوص نحوهی استفاده از این سرفصل در خصوص مشروعیت فناوری مهندسی سلولهای نطفهای دست یابد.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
پذیرش: 1392/3/28 | انتشار: 1392/8/6