چکیده: (11671 مشاهده)
پیشرو بودن ایرانیان در تولید و اشاعهی علوم گوناگون بهویژه پزشکی و نجوم و داشتن دانشمندان برجستهای با شهرت جهانی همچون رازی، ابن سینا، فارابی، بیرونی و دهها یا صدها نفر از نظایرشان، بهاندازهای آشکار و مستند به متون و شواهد قطعی است که نیاز به ارائهی دلیل و برهان ندارد. آنچه هویت علمی ایرانیان را افتخارآفرین و ارزشمند جلوه میدهد، توام بودن علم و اخلاق است. کمتر چهرهی برجسته علمی و ادبی ایرانی را در طول تاریخ میتوان یافت که همزمان با ارائهی آثار علمی خود، کتاب مستقل یا فصل و بخش عمدهای از کارش را به اصول و مبانی اخلاقی اختصاص نداده باشد. این نگرش اخلاقی در دوران معاصر بهویژه با پدیدآمدن تحولات اجتماعی و تغییر معیارهای ارزشی، در حالت رکود یا غفلت قرار گرفته بود، زیرا همهی ساختارهای قلمرو پزشکی در همه ابعاد آن - یعنی آموزش، پژوهش و درمان از آغاز تحصیل دورهی عمومی تا بالاترین مقاطع تخصصی و فوق تخصصی - در حال بازنگری و تدوین مجدد قرار گرفته بودند.
گسترش جهشی و بیش از حد پیکرهی آموزش عالی ایران از نظر افزایش و تنوع دانشگاهها و مراکز آموزش عالی، تأسیس روزافزون رشتهها از مقطع کاردانی تا مقاطع دکترا، تخصصی، فوق تخصصی و فلوشیپ، گرچه سطح عمومی علمی و آگاهی در جامعه را ظاهراً ارتقاء داده، اما عدم تناسب تعداد اساتید کارآزمودهی واجد شرایطی که بتوانند بهعنوان الگوهای اخلاقی نظری و عملی شایسته برای جامعهی دانشجویی باشند، باعث شده که معیارهای انتخاب معلمین و اساتید مراکز آموزش عالی (از مربی تا استاد)، از ضوابط کمالگرایانه و اخلاقنگر دقیق سنتی بهسوی «رتبهنگر» و «معدلگرا» تغییر جهت داده، ردای مقدس معلمی و استادی مراکز آموزش عالی، کسوت افرادی شود که غالباً از کلاس اول ابتدایی تا قرار گرفتن در جایگاه رفیع معلمی، هیچ تجربهای از این جایگاه نداشته، تنها به سلاح «رتبهی برتر» مجهز بوده، بهعنوان الگوی «تعلیم» برای دانشجویان ظاهر شوند. چنین افرادی، هنگام ارتباط و تعامل، با کمبودهای شدید و جدی روبهرو میشوند و برای حل مشکل و خروج از بن بست، غالباً بدون توجه به مقطع تحصیلی دانشجویان و در نتیجه تفاوت در نحوهی کاربرد شیوههای نوین آموزش (واگذاری ارائهی درس به خود دانشجویان تحت عنوان «ارائهی لکچر»، «کنفرانس دادن»، «ارائهی مقاله»، «ارائهی ترجمه»، «ارائهی تحقیق» و موارد مشابه) از این روشهای نوین آموزش سوء استفاده میکنند. بدیهی است که اکثر دانشآموختگان اینچنین کلاسها و مراکز آموزشی، همانند معلمان خود یا ضعیفتر بارآمده، این «تنزل روبه پیشرفت ویژگیها و منش اخلاقی استادی» ادامه خواهد یافت. در چنین فضایی، تعداد الگوهای اخلاق و اساتید شایسته، روز به روز رو به کاهش و انقراض خواهد رفت و بهتدریج نشانی از آنان جز در کتابها و متون گذشتگان، پیدا نخواهد شد. یکی از محصولات چنین نظام آموزشی، دگرگونی درشیوههای پذیرش و ارزشیابی است که متاسفانه آثار آن درچندسال اخیرتحت عنوان «آزمون به شیوهی OSCE» پدیدار شده و با توجه به این اصل که «آزمون، آموزش را شکل و جهت میدهد» عامل جدی در ضعف آموزش دورههای تخصصی پزشکی شده است.
طی سه دههی گذشته، بخش عظیمی از انرژی متولیان آموزش پزشکی و بهداشت و درمان کشور، صرف تجدیدنظر، توسعه و بازنگری برنامههای آموزشی، اجرای شیوهی جدید آموزش پزشکی بهصورت آزمایشی در بعضی از دانشگاهها به منظور تعمیم آن در سایر دانشگاهها، تأسیس رشتههای متنوع فوق تخصصی و فلوشیپ و موارد متعدد دیگری همچون اجرای آزمون همهی بوردهای تخصصی و فوق تخصصی بهصورت OSCE شده و محوریت اخلاق، در اولویت ویژه قرار نداشته است. این مشکل را باید جدی گرفت و برای حل آن چارهاندیشی کرد. آیا کیفیت باید فدای کمیت شود؟ یکی از بهترین راههای درمان این مشکل، همانا بازنگری به منظور حل مشکل بر اساس استفاده از معیارهای اخلاقی است. اگر معیارهای اصیل اخلاقی و بدون سوگیری توسط متخصصان و کارشناسان اخلاق در گزینش، آموزش و آزمون به دقت رعایت شوند، بسیاری از معضلات و مشکلات فعلی مرتفع شده، میتوان به آیندهای روشن و درخشان امیدوار بود و هرچه در این امر تأخیر افتد، ممکن است وسعت عوارض بهاندازهای شود که جبران آن دشوار یا غیرممکن شود.
نوع مطالعه:
مروری |
دریافت: 1392/4/1 | پذیرش: 1396/7/5 | انتشار: 1396/7/5